کد مطلب:312251 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

آب و عطش
سه روز پیش از شهادت ابا عبدالله (ع) و یارانش، نامه ای از عبیدالله بن عمر بن سعد رسید:

نگذار دست حسین و یارانش به آب برسد؛ مبادا قطره ای از آن بچشند. این همان كاری است كه با پرهیزكار مظلوم، امیرالمؤمنین عثمان انجام دادند.! [1] .

عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار جنگجو بر آبراه كربلا (شریعه) گمارد تا از استفاده ی آنان جلوگیری كنند. اگر چه در ابتدای ورود امام حسین (ع) به كربلا در پی نامه ی عبیدالله به حر، كاروان سیدالشهدا (ع) محاصره شدند و به فرمان او از استفاده ی آب نیز محروم گردیدند، [2] ولی در این مرحله به دنبال نامه ی جدید عبیدالله به عمر بن سعد، شدت عمل بیش تری برای جلوگیری از آب نشان دادند.

شبانگاه [3] امام حسین (ع) عباس (ع) را فرا خواند و با پنجاه سوار و بیست پیاده همراه



[ صفحه 91]



با بیست ظرف آب به سوی آبراه كربلا فرستاد. نافع بن هلال در پیشاپیش آنان با پرچم حركت می كرد. عمرو بن حجاج از حضور آنان آگاه شد و پس از درگیری لفظی با نافع، كار به شمشیر كشید. عباس بن علی (ع) و نافع بن هلال بر آنان حمله ور شدند. پس از فرار آنان گروه پیاده، ظرف های آب را انباشتند و به سمت قرارگاه بازگشتند [4] .

شایسته است پژوهنده ی تاریخ به این پرسش توجه كند كه: مسأله عطش امام حسین (ع) و یاران او چگونه بوده است كه این گونه در تاریخ ماندگار شده است؟ آیا صدها یا هزارها تن آدمی تاكنون از بی آبی هلاك نشده اند؟ چرا از آنان در تاریخ نامی و یادی نیست؟ پاسخ به این پرسش ها و ده ها پرسش ناگفته را می توان با عنایت به این نكته به دست آورد: آن جا كه شخصی از دایره ی فردیت خارج می شود و حیات او با مكتب یا ملتی پیوند می خورد، از موقعیت چشم گیری در تاریخ برخوردار می شود. در دیدگاه تاریخ، حیات امام حسین (ع) و یاران او با حیات اسلام و در دایره ی وسیع تر حیات انسانیت پیوند خورده است. عطش سیدالشهدا (ع)، عطش هر انسان حق جو - اگر چه نامسلمان - است، زیرا هر كس كه بویی از انسانیت برده باشد، بر این جنایت بزرگ افسوس می خورد. در افقی روشن تر، هر مسلمان آزاده ای مظلومیت حسین (ع) را مظلومیت اسلام می بیند.

عطش نماد حقانیت حسین (ع) است و بیانگر نهایت ستمی كه بر او رفته است. بیداد عطش، مهر سیاه و ننگینی بر پرونده ی یزید است كه ژرفای كینه و دشمنی او با خاندان علی (ع) را نشان می دهد. عطش، مصیبت جانگداز حسین (ع) و تمامی خاندان و یاران اوست، اما زخم و تیر ویژه ی شهدا و جنگجویان لشكر امام حسین (ع) است.

موضوع عطش خاندان رسالت آن چنان در اندیشه ی امامان - علیهم السلام - ناگوار است كه راز این مسأله را از كتاب خدا این گونه بیان می كنند:



[ صفحه 92]



كهیعص [5] «كاف» اسم كربلاست، «هاء» هلاك عترت است، «یاء» یزید است، خداوند لعنتش كند، «عین» عطش حسین (ع) است و «صاد» صبر او [6] .

اكنون با عنایت به اهمیت مسأله عطش در كربلا و انگیزه ی سیاه یزید (انتقام خون عثمان) در انجام این خشونت ناجوانمردانه، می توان به گونه ای روشن تر به موضوع آب رسانی ابوالفضل (ع) در كربلا نگاه كرد. ایثار عباس (ع) و فداكاری او برای برطرف كردن سوز تشنگی از جان سیدالشهدا (ع) و خاندان او تا آن جاست كه حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در زیارت شهدای كربلا به او چنین درود می فرستد:

سلام بر ابوالفضل عباس، پسر امیرالمؤمنین، آن كه جان خویش را فدای برادر كرد، برای فردایش از دیروز بهره گرفت، جان فدای برادر كرد و با آب آوردن او را یاری نمود و حمایت كرد [7] .

با این همه جای خرده بر گزارش های تاریخی نیست كه برخی مقاتل و كتاب های تاریخ نوشته اند: امام حسین (ع) در آخرین لحظه های حیات، درخواست آب می كرد [8] ابن اعثم گزارش می كند:

آن قوم به جنگ با او پرداختند. مدام او به آنان حمله می كرد و آنان نیز به او حمله می كردند و او در آن حال آب می خواست تا قدری بنوشد. هر گاه او خود را به فرات می رساند، آنان به او هجوم می آوردند و از آب دورش می ساختند [9] .

شمر و سنان بن انس به سوی آن حضرت آمدند، در حالی كه در آخرین رمق، زبانش از عطش در كام می چرخید و طلب آب می كرد [10] .



[ صفحه 93]



حسین (ع) آب می خواست و شمر - لعنت خدا بر او - پاسخش می داد: به خدا قسم، تا به جهنم بروی به آب نخواهی رسید [11] .

این درخواست حسین (ع) نه بدان معناست كه او تن به خواهشی عاجزانه سپرده باشد، چرا كه جای توهم چنین فرض باطلی نیست. چگونه قابل تصور است كسی آن گونه بجنگد و یك لحظه در برابر لشكر یزید كرنش نكند، اما درخواستی كه آلوده به عجز و خواری است از او دیده شود؟ هرگز این گونه نبوده است، این درخواست، اتمام حجت و ارشاد امتی است كه سیاهی ستم تمامی وجود آنان را فرا گرفته است. این خواسته ی حسین (ع) و بیان این سوز بنیاد كن تشنگی، یكی از رموز پایداری حادثه كربلاست. اگر همه ی حوادث كربلا، عوامل، شخصیت ها، انگیزه های پیدا و پنهان و... از صفحه های تاریخ محو و نابود شوند، شرنگ تشنگی حسین (ع) و پاسخ یزیدیان به درخواست او از ذائقه ی فكر هیچ یك از انسان های بیدار تاریخ زدوده نخواهد شد.

«یا خیل الله اركبی...» اگر این آوای خدایی زمانی از دهان پاك پیامبر (ص) برای هلاك كردن كافران و مشركان شنیده می شد، [12] پس از گذشت كم تر از نیم قرن، همین صدا از گلوی غارتگران اهل بیت رسول الله (ص) در كربلا به گوش رسید. عمر بن سعد پس از نماز عصر با این كلام، لشكر خود را برای حمله به كاروان امام حسین (ع) تحریك كرد.

سیدالشهدا (ع) در آستانه ی خیمه نشسته بود و سر بر زانو نهاده در خواب كوتاهی فرو رفت. با صدای حضرت زینب (س) سر برداشت و فرمود: اینك در خواب رسول خدا (ص) را دیدم و به من فرمود: به سوی ما می آیی! [13] عباس بن علی (ع) گفت: برادرم



[ صفحه 94]



این قوم به سوی تو می آیند. امام (ع) به پا خاست و فرمود:

یا عباس! اركب بنفسی انت - یا اخی - حتی تلقا هم فتقول لهم: مالكم؟ و ما بدالكم؟ و تسألهم عما جاء بهم؟ [14] .

عباس، جانم به فدایت برادرم، سوار شو و به سوی آنان برو و بگو: شما را چه شده؟ چه پیش آمد؟ و بپرس كه چه چیز آن ها را به این سو آورده است.


[1] وقعة الطف، ص 190؛ الكامل ج 4، ص 53؛ الارشاد ج 2، ص 86.

[2] وقعة الطف، ص 177؛ الارشاد، ج 2، ص 83؛ الكامل، ج 4، ص 51.

[3] برابر نقل بحارالانوار، ج 44، ص 388.

[4] وقعة الطف، ص 191؛ الكامل، ج 4، ص 54؛ مقتل الحسين (ع)، ابومخنف، ص 203؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 312؛ الفتوح، ج 5، ص 102؛ اللهوف، ص 38؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 239؛ مقاتل الطالبيين، ص 117.

[5] مريم: 1.

[6] تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 320؛ الصافي، ج 3، ص 272.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 66. به اين مجموعه بيفزاييد آنچه را در روايت معصومان - عليهم السلام - درباره ي ثواب رفع عطش از مؤمنان نقل شده است. بنگريد به: بحارالانوار، ج 74، ص 359 به بعد.

[8] برخي در وجود مستند تاريخي اين درخواست امام حسين (ع) ترديد كرده اند. ارائه چند نمونه از نقل هاي معتبر تاريخي براي رفع اين ترديد است.

[9] الفتوح، ج 5، ص 215.

[10] بحارالانوار، ج 45، ص 56، به نقل از مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 58؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 293.

[11] مقاتل الطالبيين، ص 117.

[12] رسول خدا (ص) با اين كلام مسلمانان را در غزوه ذي قرد به مبارزه با دشمنان تحريك فرمود. بنگريد به: الكامل، ج 4، ص 56.

[13] وقعة الطف، ص 193؛ الكامل، ج 4، ص 56. امام حسين (ع) در چند نوبت رؤياهاي خود را نقل فرمود: در مدينه (الفتوح، ج 5، ص 20)؛ در منازل بين راه تا كربلا: در قصر بني مقاتل (وقعة الطف، ص 177؛ الكامل، ج 4، ص 51)؛ در منزل ثعلبيه (الفتوح، ج 5، ص 79؛ بحارالانوار، ج 44، ص 367) و در كربلا (وقعة الطف، ص 193؛ الكامل، ج 4، ص 56).

[14] وقعة الطف، ص 193؛ اللهوف، ص 56؛ الارشاد ج 2، ص 90؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 315؛ ابصار العين، ص 28؛ مقتل الحسين (ع)، ابومخنف ص 210؛ الفتوح، ج 5، ص 176؛ منتهي الامال، ج 1، ص 641؛ بحارالانوار ج 44، ص 391؛ در الكامل، ج 4، ص 56 آمده است: يا اخي أركب بنفسي فقال [له العباس]: بل اروح انا فقال: اركب انت حتي تلقاهم...».